فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق مبانی نظری وپیشینه تحقیق هوش واسترس دارای 41 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
مبانی نظری وپیشینه تحقیق هوش واسترس
فصل دوّم:پيشينه وادبيات تحقيق
تعريف استرس:
تعريف استرس:
تاريخچه و وضع فعلي استرس:
روشهاي پيش گيري از ايجاد استرس:
هدفهاي كوتاه مدت :
هدفهاي دراز مدت :
هدف نهايي:
سازگاري با استرس:
موقعيتهاي استرس زاي رواني
گامهايي كه در واكنشهاي استرسي وجود دارد
الگوهاي سازشي
واكنشهاي عملي جهت دار
توانشهاي ذهني:
هوش چيست؟
رابطه هوش با سن
آزمونهاي سنجش هوش
گروههاي هوشي در جامعه
رابطه هوش با جنس
رابطه هوش با نژاد
رابطه هوش با عملكرد شغلي
فصل دوّم:
پيشينه وادبيات تحقيق
تعريف استرس:
كلمه استرس از زبان انگليسي گرفته شده است ومعادل دقيقي غير ازكلمه فشار در فارسي ندارد وآن هم معناي وسيع وطيف گسترده آن را نمي رساند،لذا،ازهمان لغت استرس كه مورداستفاده جهاني پيدا كرده است استفاده مي كنيم. بنابرگفته تعدادي ازدانشمندان،تمام بيماريهاي موجود درانسان ازجهاتي بااسترس ارتباط دارند. اين بيماريها تنهاشامل امراض رواني يابيماريهاي روان-تني نمي شوند،بلكه دربرگيرنده تمام امراض جسماني ازقبيل: سرطان،سل ومانند آن نيز هستند. ازسالهاي قبل درآزمايشگاه ها دانشمندان باوارد آوردن استرس برحيوانات،آنها رامبتلا به انواع امراض جسماني كرده اند. مثلا" درسال 1979 دومحقق به نام اسكلار وانيسمان باتحريك عصبي موشهايي كه دچار سرطان بودند به وسيله شوك الكتريكي مشاهده كردندكه درموشهايي كه در معرض تحريك عصبي بودند سرطان به سرعت نشو و نما كرد و مرگ آنها تسريع شد.
در انسان تحقيقات در زمينه رابطه استرس با بيماريها و به ويژه امراض جسمي، اخيرا" شروع شده است ولي قبل از اينكه به ذكر نظريات و پژوهش هاي موجود در اين باره بپردازيم،لازم است مختصري به تعريف، تاريخچه و ماهيت پديده استرس توجه كنيم.
تعريف استرس:
هانس سليه روان پزشك اطريشي الاصل مقيم كانادا كه پايه گذار پژوهش هاي علمي درباره پديده استرس بوده، از اولين كساني است كه رابطه بين استرس و بيماريها را دقيقا" توجيه كرده استاو استرس را به «درجه سوز و ساز بدن» بر اثر فشارهاي زندگي تعريف مي كند. البته كلمه استرس تنها به روند اين پديده در بدن انسان اطلاق نمي شود بلكه محرك هاي فشارآور نيز تحت همين نام خوانده مي شوند.
سليه در سال 1956 ميلادي روند ارتباط بين استرس و بيماري ها را تشريح كرد. به نظر او هر محرك فشارزاي بيرئني مانند زخم بدن، مسموميت، خستگي عضلاني، سرما و گرما، و عوامل رواني، اگر فشار كافي داشته باشد ممكن است منجر به ايجاد واكنشي شود كه او آن را«نشانگان كلي سازگاري» يا
G.A.S
ناميده است. خصوصيات اين نشانگان يا سندرم كلي سازگاري، عبارتست از ازدياد ترشحات هورمون هاي بخش قشري غده فوق كليه در اثر تحريكات غده هيپوفيز مغز، كه در نتيجه منجر به واكنش هاي فيزيولوژيك شديد مي شود و درجه مقاومت بدن را پايين مي آورد و تعادل حياتي بدن را به هم مي زند و اگر طولاني شود منجر به ايجاد مرض مي شود.
تاريخچه و وضع فعلي استرس:
كلود بردنارد، فيزيولوژيشت بزرگ قرن نوزدهم فرانسه، متذكر شد كه قسمت مختلف بدن موجودات زنده تكامل يافته، به وسيله محيط مايعي مانند خون احاطه شده است كه براي ادامه زندگي بايد به طور مستمر وجود و ثبات داشته باشد. به نظراو هدف تمام ساختارهاي فيزيولوژيك، تنها حفظ اين ثبات است. اين نظريات به وسيله والتركانن در سال 1932 بسط و گسترش يافت. اين ثبات داخلي را«تعادل حياتي » ناميد؛ زيرا نابهنجاري هاي اورگانيسم را كه در اثر عوامل فشارآور بيروني و دروني ايجاد شده است، رفع مي كند. به عبارت ديگر تعادل حياتي هنگام فشار بر موجود، به كمك او براي برقراري تعادل مي شتابد. مثلا" مكانيسم هاي تعادل حياتي موقعي كه نمك در مواد مايع بدن افزايش مي يابد، كوشش مي كنند تا درجه نمك را در بدن، به ميزان مطلوب آن برسانند. بعدها كانن و سليه ثابت كردند كه فشارهاي فيزيولوژيك به خودي خود قادرند تغييرات هورموني چشم گيري ايجاد كنندكه آنها نيز به نوبه خود سبب ايجاد واكنش ها و علائم فيزيولوژيك مي شوند. سليه و همكارانش در سال 1959 ميلادي يك نظريه تفصيلي براي نشان دادن چگونگي واكنش موجود زنده به استرس ارائه دادند.
سليه در اين نظريه تشريح كرد كه چگونه تعادل حياتي از هم مي پاشد و واكنش استرس تحت شرايط شديد آشكار مي گردد كه به آن واكنش كلي سازگاري(
G.A.S
)
مي گويند.
سليه در تحقيقات خود نشان داد كه تحت فشار، ارگانيسم به واكنش«مبارزه يا فرار» مبادرت مي ورزد و اگر اين پاسخ و واكنش مانن زمان جنگ، مزمن گردد، تغييرات شديد و دراز مدت شيميايي پديد مي آيد كه باامآل منجر به ازدياد فشار خون، تصلب شرائين، ضعيف شدن مصونيت بدن در مقابل امراض و تعداد بي شماري مشكلات ديگر مي شود. يكي از محققان به نام فردگودوين در سال 1983 نشان داد كه انسان ها قدرت زيادي براي تحمل استرس هاي شديد دارند، اما هنگامي درمانده مي شوند كه قدرت تجديد مجدد قوا براي مقابله با فشارهاي جديد را نداشته باشند. محقق ديگري به نام جك باركاس به اين نتيجه رسيد كه حتي رفتارهاي كوچك ما مي توانند تاثير چشم گيري بر بيوشيمي بدن بگذارند.
در حالي كه انواع پاسخ ها در مقابل عوامل استرس زا، از افراد بشر سر مي زند،ولي در اوايل دهه 1950 ميلادي، روان پزشكي به نام توماس هلمز در پژوهش هاي خود به اين نتيجه رسيد كه تنها عامل مشترك در ايجاد هر نوع استرس، لزوم، ضرورت و اجبار در ايجاد تغيير و تحول مهم، در روند زندگي معمولي فرد است. اين پژوهش گر مشاهخده كرد كه در بيماران مبتلا به سل شروع بيماري غالبا" متعاقب يك سلسله اتفاقات و حوادث و بحران هاي مخرب مانند مرگ و مير در خانواده، از دست دادن شغل يا تغيير آن، ازدواج، طلاق و مانند آن بوده است. البته او مي افزايد كه استرس علت ايجاد سل نيست ليكن در شدت و خامت آن موثر است. اومعتقد شد كه حتي بحث هاي نامطلوب مي تواند تغييرات فيزيولوژي ايجاد كند. در آزمايشي كه هلمز بر روي بيماران مسلول انجام داد نمونه هايي از سلولهاي بدن آنها را، قبل و بعد از اطلاع به آنان، كه افراد ناخواسته اي به ديدنشان مي آيند، برداشت و مشاهده كرد كه پس از خبر ناخوشايند، تعداد زيادتري از سلول ها آسيب خورده بودند، تا قبل از خبر. در پژوهش ديگري نشان داده شد كه مقدار سرما خوردگي در افرادي كه قدرت مقابله با فشارهاي زندگي را ندارند به مراتب بيشتر از ديگران است.
به منظور نشان دادن تاثير استرس ناشي از «تغييرات عمده زندگي » كه گفتيم عامل مشترك بين تمام انواع استرس هاست، هلمز و روان شناسي به نام ريچارد ريهي در سال هاي 1940 و 1950 ميلادي از پنج هزار نفر پرسش هايي مبني بر اولويت دادن به اتفاقات و حوادث و تغييرات مهم زندگي پرسيدند، كه بر اساس آن مقياس معروف هلمز ريهي براي اندازه گيري درجه اهميت وقايع زندگي ساخته شد. نتيجه اين پژوهش اولويت وقايع اتفاقي را در زندگي اين پنج هزار نفر به شرح زير نشان داد:
1- مرگ همسر 100 امتياز
2- طلاق 73 امتياز
3- جدايي از همسر 65 امتياز
...
پیشینه و مبانی نظری هوش و استرس_1555601386_18711_3418_1649.zip0.04 MB |