فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق پیشینه و مبانی نظری تعريف و تبيين مفهوم فلسفه دارای 30 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
فهرست مطالب:
بررسي سير تاريخي فلسفه
تعريف فلسفه
بازشناسي مفهوم فلسفه
مفهوم فلسفه و آموزش فلسفه از ديدگاه فيلسوفان
ضرورت، تعريف و ماهيت تفکر
مراحل تفکر
شکل2 1: فرايند پيچيده تفکر از باربارا کالدول(1999)
تفکر انتقادي روش هاي آموزش تفکر مستقيم
اهميت فلسفيدن و فلسفه ورزي
فلسفه سيري مولد براي مقابله با دگماتيسم
فلسفه در جايگاه فعاليت
آموزش فلسفه
ماهيت و مفهوم آموزش فلسفه
مشکلات، مزايا و فوايد پيش رو براي آموزش فلسفه
روش آموزش فلسفه
نقد و بررسي فرايند ياددهي يادگيري آموزش فلسفه
نقد و بررسي ارزشيابي و ارزيابي کلاس آموزش فلسفه
پيشينه تحقيق
1-1-1 تحقيقات داخلي:
1-1-2 تحقيقات خارجي:
منابع
بررسي سير تاريخي فلسفه
از سند ها و مدرک هايي که در دسترس است بر مي آيد که نخستين مردمي که به فلسفيدن پرداختند مردم هند بودند و قديم ترين اثر فلسفي انسان، در ودا يعني سرودهاي مذهبي فلسفي هندي ها آمده است. پس از هندي ها مردم چين و پس از آن يوناني ها به فلسفيدن پرداخته اند، که البته ايرانيان بيشتر به علم و اخلاق توجه داشته اند و به همين خاطر اثري فلسفي از آن به جاي نمانده است(هومن، 1382: 33-35). نوعي شور، شوق و کوشش را در دوره اول فلسفه با زبان تمثيل و بياني رمز آلود در سرود ها و سخنان کوتاه در هند، چين و ايران مي بينيم. در دوره دوم وقتي به يونان مي رسيم با تفاوت هايي روبرو مي شويم. اگر نگاه شرقي بيشتر نگاهي است به درون، و آن چه درباره جهان و هستي گفته مي شود بر بنياد نگرش و آزمون دروني و همچنين نام ها و مفهوم هايي است که از اين چگونگي هاي دروني سرچشمه مي گيرد؛ نگاه يوناني به بيرون است. او چه بسا آنچه را از نگرش بيروني به دست آورده است، به سراسر پهنه هستي مي گستراند.(نقيب زاده، 1391: 7 - 8). در مجموع، مي توان تاريخ فلسفه را در چهار دوره مورد بررسي قرار داد:
1) دوران اول، که تقريبا از 1500 پيش از ميلاد شروع مي شود و تا ظهور سقراط ادامه دارد. تدوين اوپانيشادهاي کهن در هند، ظهور زردتشت در ايران، لائوتسه در چين، و بودا در هند و فيلسوفان پيش از سقراط در يونان در اين دوران بوده اند.
2) دوران دوم، که دوران کلاسيک فلسفه است تقريبا از زمان ظهور سقراط آغاز شده و اوج آن در فلسفه افلاطون است.
3) دوران سوم که دوره ي ((بهم بر نهادن )) انديشه هاي فيلسوفان شرق و غرب است. خود داراي 5 دوره است. دوره اول از نخستين آکادمي تاپلوتينوس که اوج آن در فلسفه ارسطوست و در هند با دوران ((سوتر))ها مطابقت دارد، دوره دوم از پلوتينوس تا پايان سده پنجم ميلادي که در هند با شکوفايي فلسفه ي ناگار جونه همراه است. دوره ي سوم از پايان سده پنجم ميلادي تا سال هاي آغازين سه نهم که دوره ي فرود تاريخ فلسفه به شمار مي آيد. دوره چهارم، دوره سکولاستيک يا اهل مدرسه که تا پايان سده ي پانزدهم ادامه داشت و دوره پنجم از سده ي شانزدهم تا ظهور دکارت.
4) دوره چهارم که از زمان ظهور دکارت يعني ميانه ي سده ي هفدهم آغاز شده و هنوز هم پايان نيافته است نيز داراي سه دوره است: دوره اول از دکارت تا کانت؛ دوره دوم از کانت تا نيچه؛ دوره ي سوم از نيچه تا فيلسوف ناشناس آينده. اوج فلسفه ي اين دوران در کانت است که به حق مي توان او را دومين سازنده ي تاريخ فلسفه شمرد. (هومن، 1382: 33-35)
البته تقسيمات ديگري از تاريخ فلسفه ارائه مي شود چون: فلسفه باستاني و جديد، فلسفه شرق و غرب، فلسفه عيسوي و اسلامي و مانند اين ها که اين تعابير دقيق نمي باشد.(همان منبع، 1382: 33-35).
تعريف فلسفه
با کمي تامل در "تعريف" فيلسوفان متوجه ميشويم که فلسفه تعاريف مختلفي دارد و تعريف واحدي که روشنگر موضوع باشد، در دست نيست؛ هر فيلسوفي با توجه به مؤلفههايي نظير، جهانبيني، ايدئولوژي و مسائل جامعهاش تعريفي خاص از فلسفه ارائه ميدهد. براي مثال فيلسوفاني نظير ديوئي، ملاصدرا و کندي هر کدام تعاريف خاصي از فلسفه دارند که ذيلا به آن پرداخته ميشود. ديوئي، دو تعريف از فلسفه ارائه ميدهد: نخست اينکه وي، در کتاب مسائل فلسفي، فلسفه را "کوششي تلقي ميکند که انسان براي رسيدن به هدفهاي اساسي در زندگي به خرج ميدهد". تعريف ديگر ديوئي در کتاب دموکراسي و تعليم و تربيت فلسفه است و در آنجا فلسفه را "با توجه به مشکلات و مسائل معين" تعريف ميکند (شريعتمداري، 1373: 15)؛ کندي فلسفه را "علم به حقايق اشياء به اندازة توانايي آدمي ميداند؛ زيرا غرض فيلسوف در عملش رسيدن به حق و در عملش عمل کردن به حق است" تعريف ميکند؛ و ملاصدرا در تعريف فلسفه ميگويد، فلسفه اعلائ درجه علم است که نهايتاً منشاء الهي دارد و برخاسته از "مقام و منزلت نبوت" است. حکما کاملترين انسانهايياند که جايگاهي بعد از پيغمبر و امام را دارند؛ فلسفه در اين معنا در خصوص ماهيت اشياء در پي کشف حقيقت است و ميخواهد معرفت ذهني را با کمال نفس آدمي و تهذيب آن توام سازد (نصر، 1383: 50- 45).
Veda
sunthesis
پیشینه و مبانی نظری تعريف و تبيين مفهوم فلسفه_1527605987_10013_3418_1546.zip0.00 MB |