فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق پیشینه و مبانی نظری راهبردهای يادگيری دارای 45 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
مقدمه
امروزه برخلاف گذشته، ديدگاههاي حاكم بر روانشناسي تربيتي بسياري از عوامل و ابعاد يادگيري را قابل تغيير و اكتساب ميدانند. يكي از نكات مهم كه همواره مورد تأكيد شناخت گرايان است آموزشپذيري بسياري از عوامل دخيل در يادگيري است. شناخت گرايان در آثارشان بر قابل يادگيري بودن خلاقيت، حل مسأله، راهبردهاي شناختي و فراشناختي تأكيد نمودهاند (بايلز وهمكاران 2001 به نقل از مصرآبادي 1380).
افراد اغلب تصور ميكنند كه تنها ارائه مواد آموزشي به فراگيران پاسخگوي مسئوليت آنان است. در حالي كه اين تصور صحيحي نيست و مدرس، معلم، يا مسئولين آموزش بايد راه و روش آموختن و يادگيري مواد ارائه شده را نيز به شاگردان بياموزند (فردانش 1372، ص165).
در فعاليتهاي آموزشي علاوه بر برنامهريزي و سازماندهي منطقي محتواي آموزشي، بايد توجه فراگيران را به اطلاعات جلب كرد و به آنها ياد داد كه اطلاعات را در حافظة بلند مدتشان رمزگرداني كنند و زماني كه اين اطلاعات را نياز داشته باشند به درستي آنها را بازيابي كنند. البته جلب توجه فراگيران، به رمزگرداني اطلاعات و فرايند بازيابي آنها هميشه كار آساني نيست. واقعيت اسفبار اين است كه اغلب كودكان و بزرگسالان يادگيرندگان ناكارآمدي هستند (بايلر و اسنومن، 1993)
واقعيت اين است هنگامي كه ماهيت تكليف يادگيري تغيير پيدا ميكند فقط اندكي از فراگيران به اين فكر ميافتند كه متناسب با اين تغيير، روشهاي رمزگرداني خويش را تغيير دهند (همان منبع).
يكي از بحثهاي مهم مربوط به اين است كه آيا انجام يا اجراي راهبرد به خواست و نيت خود آگاه نياز دارد يا نه؟ قائل نبودن به خواست و نيت خودآگاه به عنوان يكي از ويژگيهاي رفتار راهبردي منجر به رفتارهاي زيادي خواهد شد كه از زمانهاي گذشته به عنوان راهبردي محسوب ميشدند و حالا به عنوان غير راهبردي طبقهبندي ميشوند. مثل پردازش خودكار و سطح بالاي متن به وسيله خوانندگان خبره، اما راهبردها تقريباً هميشه بالقوه خودآگاه ميباشند. مثلاً خوانندگان ماهر ميتوانند خواندن را متوقف كرده و در مورد راهبرد مطالعه خود فكر كنند.
همچنين راهبردها به طور بالقوه قابل كنترل ميباشد: بعنوان مثال مطالعه كنندگان خبره ميتوانند قسمتهايي از متن را كه قادر به درك آن نيستند را به اختيار خود دوباره مطالعه كنند. (پريسلي و همكاران، 1980)
در سه دهه گذشته بسياري از محققان شناختي تحقيقات گستردهاي در مورد راهبردهاي شناختي انجام دادهاند. قسمت عمدهاي از اين تحقيقات مربوط به يكي از فرايندهاي (تمرين، طبقهبندي و تصويرسازي ذهني) در حيطه محدودة يادگيري (مثلاً يادگيري فهرستي و يادآوري متن) بود. تحقيقات اخير توجهي به فراشناخت و دانش طرحوارهاي نداشت. تا اواسط دهه 70 ميلادي مشخص شد كه انجام انواع مختلف فرايندهاي شناختي نميتواند براي ارائه يك راهبرد خوب كافي باشد و اينكه متغيرهاي راهبردي، فراشناختي و دانش به طرقي پيچيده با هم در ارتباط هستند (براونو همكاران 1983؛ پريسلي و همكاران 1985، به نقل از پريسلي و همكاران 1987).
راهبردهاي شناختي براي كمك به فرد در دستيابي به هدفي خاص (براي مثال درك يك متن) مورد استفاده قرار ميگيرند. تجارب فراشناختي معمولاً قبل و بعد از فعاليت شناختي ميآيند. آنها اغلب هنگامي كه فعاليتهاي شناختي موفق نيستند اتفاق ميافتند مانند اين شناخت كه فرد آنچه را كه خوانده متوجه نشده است. اين بنبست فرايندهاي فراشناختي را فعال مينمايد و يادگيرنده تلاش ميكند تا اين موقعيت را تصحيح كند (رابتس و اردوس، 1993، به نقل از لوينگستون، 1997).
طبق نظر بروكوسكي (1990) پژوهشهاي روانشناختي جديد سه يافته مهم را به ويژه در ارتباط با يادگيري دانشآموزان آشكار كردند. اولين يافته اين است كه دانشآموزان بايد راهبردي شوند و براي برقراري ارتباط بين دانش جديد و دانش قبلي به راهبردها بپردازند. يافته دوم اين است كه دانشآموزان بايد بردانش فراشناختي تسلط پيدا كنند و آن را براي كنترل تفكرشان مورد استفاده قرار دهند و يافته سوم اين است كه دانشآموزان باوركنند كه آنها مسئول يادگيري خود هستند (به نقل از سيفرت، هيلر، 1992).
دو يافته اول به حوزة راهبردهاي يادگيري مربوط است. دو جنبه از راهبردهاي يادگيري وجود دارد: جنبة اول راهبردها به نقشهها يا فعاليتهاي ذهني مربوط است كه دانشآموزان ممكن است براي دريافت، نگهداري و بازيابي انواع متفاوت دانش و عملكرد مورد استفاده قرار دهند. اين راهبردها بطور كلي بعنوان راهبردهاي شناختي شناخته ميشوند. راهبردهاي شناختي ممكن است شامل فعاليتهايي مثل دريافت، انتخاب و سازماندهي اطلاعات، تمرين كردن موضوعات يادگيري، ارتباط موضوعات جديد با اطلاعات در حافظه و نگهداري و بازيابي انواع مختلف دانش بشوند. جنبه دوم راهبردها كه به يادگيري راهبرد «يادگيري براي يادگيري»ميپردازند راهبردهاي فراشناختي ناميده ميشوند. راهبردهاي فراشناختي، فعاليتهاي شناختي از قبيل نظارت، نظمدهي، برنامهريزي و پيشبيني را در برميگيرند (براون، 1987، به نقل از سيفرت و هيلر، 1994).
پیشینه و مبانی نظری راهبردهاي يادگيري_1529153436_12228_3418_1926.zip0.00 MB |