فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق پیشینه و مبانی نظری عقب ماندگي ذهني و سازگاري اجتماعي دارای 80 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
1-2-چهار چوب پنداشتي
اين فصل مشتمل بر چهار چوب پنداشتي و مروري بر مطالعات انجام شده ميباشد.
چهار چوب پنداشتي اين پژوهش بر اساس مفاهيم عقب ماندگي ذهني و سازگاري اجتماعي است.
عقب ماندگي ذهني بيماري نيست؛ بلكه حاصل يك فرايند بيمارگونه در مغز و با محدوديت در كاركرد هوشي و انطباقي است. علت عقب ماندگي ذهني غالبا نامشخص ميماند و پيامدهاي آن در مشكلات بيمار در كاركرد هوشي و مهارتهاي زندگي تظاهر ميكند.
در ميانه دهه 1800 بسياري از كودكان مبتلا به عقب ماندگي ذهني به مؤسسات شبانهروزي و بر اساس اين باور كه اگر اين كودكان آموزش جديدتري دريافت كنند، خواهند توانست به خانوادههاي خود باز گردند و در جامعه در سطحي بالاتر فعاليت نمايند، سپرده شدند. اين مؤسسات شبانهروزي ويژه كودكان مبتلا به عقب ماندگي در اواسط دهه 1900 به اوج خود رسيد. آگاهي مردم از شرايط پرازدحام، غيربهداشتي و در مواردي توام با سوء رفتار مؤسسات به طلوع نهضت مؤسسهزدايي منجر گرديد. از اواخر دهه 1960، كودكان معدودي به مؤسسات شبانه روزي سپرده شدهاند و مفهوم وارد كردن در محيط مدارس و بهنجارسازي در موقعيتهاي زندگي بين گروههاي طرفدار و اكثر مردم بارزتر شده است.
پس از تصويب قانون عمومي 142-94 (قانون آموزش براي همه) در 1975، سيستم مدارس عمومي موظف شدهاند كه خدمات آموزشي مناسب براي كودكان مبتلا به ناتواني فراهم كنند. اين قانون در سال 1990 تعديل و گسترده شد. در حال حاضر پيش بيني آموزش عمومي براي همه كودكان از جمله كودكان مبتلا به ناتواني از نظر قانون الزامي است و بايد در محيطي با كمترين ميزان محدوديت ارايه شود.
علاوه بر سيستم آموزشي، سيستمهاي زيادي براي حمايت از كودكان مبتلا به عقب ماندگي ذهني بوجود آمدهاند در بين آنها انجمن كودكان استثنايي و انجمن ملي براي شهروندان عقب مانده مشهورترند. شاخصترين سازمان حمايتي در اين زمينه انجمن آمريكايي عقب ماندگي ذهني است كه در آموزش عموم مردم در مورد عقب ماندگي ذهني و نيز حمايت از پژوهش و تصويب قوانين در ارتباط با عقب ماندگي ذهني بسيار مؤثر بوده است (كاپلان سادوك،1993 به نقل از پورافكاري،1382ص339).
افزايش علاقه به قرار دادن كودكان استثنايي در كنار كودكان عادي در طول سه دهه گذشته نمايانگر اين احساس در جامعه است كه همه افراد جداي از شرايط ويژهاي كه دارند بايد فرصتها و مجالهايي را جهت شكوفا ساختن هر چه بيشتر تواناييهاي خود در اختيار داشته باشند (كرك و كالاگر، 1993 به نقل از كجباف، 1377).
مفهوم عقب ماندگي ذهني از ديدگاه متحولي پياژه
حركتی كه در تشخيص عقب ماندگي ذهني از حدود سال 1940 آغاز شده و همچنان ادامه دارد، براساس نظرية متحولي پياژه و همكار برجستة او اينهلدر است كه با تحقيقات و پژوهشهاي مستمر، پيشرفتهاي قابل ملاحظهاي داشته است. در اين نظريه دو مفهوم اساس كار قرار گرفته: تثبيت و چسبندگي.
وقتي كه وضع عقلي يك كودك عقب مانده را به كمك آزمونهاي عملياتي تعيين ميكنيم نشان داده ميشود كه اين كودك، بي چون و چرا در مرحلهاي از تحول، تثبيت شده است به دليل اينكه تستهاي غير عملياتي زيربناي تحولي و مرحلهاي ندارند، اين واقعيت را نشان ميدهند. بر پايه استفاده از الگوي تحولي در تشخيص عقب ماندگي ذهني كه نخستين بار توسط همكار برجستة پياژه، اينهلدر تحقق پذيرفت تحول رواني در عقب مانده ذهني عميق در پايان دورة حسي ـ حركتي، عقب ماندگان ذهني شديد و نيمه شديد در دورة پيش عملياتي و عقب ماندگان خفيف در دورة عمليات عيني متوقف ميشود (رابينسون ورابينسون، 1975 به نقل از كجباف، 1377).
تعريف عقب ماندگي ذهني
مهمترين مشخصة عقب ماندگي ذهني، كاركرد ذهني عمدتاً پايينتر از متوسط است كه با محدوديتهاي مهم در كاركرد انطباقي در حداقل دو مورد از مهارتهاي سازشي زير همراه است:
مراقبت از خود، زندگي خانوادگي، مهارتهاي اجتماعي و ميان فردي، بهره برداري از منابع اجتماعي، خودگرداني، مهارتهاي كاركردي تحصيلي، كار، اوقات فراغت، بهداشت و ايمني.
سن شروع اختلال بايد پيش از هجده سالگي باشد.
همچنين سبب شناسي عقب ماندگي ذهني بسيار متفاوت است و ميتوان آن را به عنوان برآيند عمومي و نهايي فرايندهاي آسيب شناختي تلقي كرد كه كاركرد دستگاه اعصاب مركزي را تحت تأثير قرار ميدهند.
كاركرد ذهني به كمك هوشبهر تعيين ميشود كه به وسيله اجراي يك يا بيش از يك آزمون هوش فردي استاندارد شده سنجيده ميشود (مثل مقياسهاي تجديد نظر شده هوشي وكسلر براي كودكان، آزمون استنفورد ـ بينه و مجموعه آزمون كافمن براي كودكان).
هوشبهر حدود 70 يا كمتر از آن را كه به طور تقريب دو انحراف معيار پايينتر از ميانگين است به عنوان كاركرد ذهنياي محسوب ميشود كه به طور معنا داري پايينتر از متوسط است. بايد توجه داشت كه در سنجش هوشبهر حدود 5 نمره خطاي اندازه گيري وجود دارد، هر چند اين ميزان ممكن است از يك آزمون به آزمون ديگر تفاوت داشته باشد (مثلاً 70 از هوشبهر وكسلر را به عنوان دامنه بين 65 تا 75 محسوب ميكنند).
بنابراين در مورد افراد باهوشبهر بين 70 و 75 كه داراي كاستيهاي چشمگير در رفتار انطباقي هستند امكان تشخيص عقب ماندگي ذهني براي او مطرح نميشود. در انتخاب ابزار مورد نياز براي سنجش و نيز در تفسير نتايج بايد عواملي را كه ممكن است باعث محدوديت عملكرد در آزمون شوند، مورد توجه قرار دهيم (مانند زمينه اجتماعي، فرهنگي فرد، زبان بومي و معلوليتهاي حسي و حركتي و ارتباطي). هرگاه در نمرههاي خرده آزمون يا آزمونهاي فرعي آزموني، پراكندگي معني دار وجود داشته باشد. نيمرخ تواناييها و ضعفهاي او در مقايسه باهوشبهر كلي كه با محاسبات رياضي به دست آمده است، تواناييهاي يادگيري وي را با دقت بيشتري نشان خواهد داد.
هنگامي كه بين نمرههاي كلامي و عملي ناهمخواني چشمگيري وجود داشته باشد، ميانگينگيري براي به دست آوردن يك نمره كلي گمراه كننده است. در افراد عقبمانده ذهني معمولاً اختلالهايي كه در كاركرد انطباقي وجود دارد در مقايسه با پايين بودن نمره هوشبهر، نشانة مهمتري به شمار ميرود.
كاركرد انطباقي به اين معنا است كه افراد تا چه اندازه به معيارهاي استقلال شخصي كه مقتضاي گروه سني خاص، زمينه اجتماعي، فرهنگي و محيط اجتماعي خاص از آنان انتظار ميرود دست يابند. كاركرد انطباقي تحت تأثير عوامل گوناگون قرار ميگيرد و مانند تحصيلات، انگيزش، ويژگيهاي شخصيت، فرصتهاي اجتماعي و شغلي و اختلالهاي رواني و بيماريهاي جسماني كه ممكن است با عقبماندگي ذهني همراه باشند.
در مقايسه با هوشبهر كه معمولاً بيشر به عنوان يك ويژگي ثابت باقي ميماند احتمال بهبود مشكلات انطباقي به كمك اقدامات ترميمي بيشتر است. گردآوري شواهد براي اختلالهاي كاركرد انطباقي از يك و يا بيش از يك منبع مستقل قابل اعتماد، ميتواند مفيد واقع شود (مانند ارزيابي معلم و سوابق آموزشي و طبي و سوابق مربوط به رشد) همچنين براي اندازه گيري كاركرد يا رفتار انطباقي چندين مقياس طراحي شده است (مانند مقياسهاي رفتار انطباقي). اين مقياس معمولاً يك نمره برش به دست ميدهد كه تركيبي از عملكردها در تعدادي از حيطههاي مهارت انطباقي است. بايد توجه داشت كه در بعضي از اين آزمونها براي حيطههاي خاص نمره جداگانهاي وجود ندارد و ممكن است نمرههاي اين حيطههاي خاص از لحاظ پايايي داراي تفاوت چشمگيري باشند. در اينجا نيز مانند بخش كاركرد ذهني بايد به مناسب بودن آزمون مورد استفاده با زمينة اجتماعي، فرهنگي، تحصيلات، معلوليتها، انگيزش و همكاري شخص توجه داشت (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1994ترجمه نيكخو، 1373ص108-107).
پیشینه و مبانی نظری عقب ماندگي ذهني و سازگاري اجتماعي_1529945222_12929_3418_1958.zip0.00 MB |