فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق پیشینه و مبانی نظری راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری دارای 47 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
فهرست مطالب:
2ـ1 مقدمه........................................ 10
2ـ2 تعريف راهبردهاي يادگيري...................... 13
2ـ3 راهبردهاي شناختي............................. 15
2ـ3ـ1 راهبردهاي تكرار يا مرور.................... 16
روش ها و راهکارهاي راهبردهاي تکرار............... 17
2ـ3ـ2 راهبرد بسط و گسترش معنايي.................. 21
روشها و تاكتيكهاي گسترش معنايي................... 22
2ـ3ـ3 راهبرد سازمان دهي.......................... 28
روشها و راهكارهاي سازماندهي ..................... 28
2ـ4 راهبردهاي فراشناختي.......................... 33
2ـ5 دانش ويژه راهبرد............................. 40
2ـ6 دانش راهبرد اسنادي........................... 40
2ـ7 تفاوتهاي جنسي در استفاده از راهبرد........... 41
2ـ8 راهبردهاي يادگيري و رشد...................... 41
شكل (2-6) الگوي پيشنهادي تنظيم فعاليتها و راهبردهاي يادگيري
2ـ9ـ پيشينه عملي تحقيق
2ـ10ـ پژوهشهاي خارجي
2ـ11ـ پژوهشهاي داخلي
فهرست منابع فارسي
فهرست منابع انگليسي
مقدمه
امروزه برخلاف گذشته، ديدگاههاي حاكم بر روانشناسي تربيتي بسياري از عوامل و ابعاد يادگيري را قابل تغيير و اكتساب ميدانند. يكي از نكات مهم كه همواره مورد تأكيد شناخت گرايان است آموزشپذيري بسياري از عوامل دخيل در يادگيري است. شناخت گرايان در آثارشان بر قابل يادگيري بودن خلاقيت، حل مسأله، راهبردهاي شناختي و فراشناختي تأكيد نمودهاند (بايلز وهمكاران 2001 به نقل از مصرآبادي 1380).
افراد اغلب تصور ميكنند كه تنها ارائه مواد آموزشي به فراگيران پاسخگوي مسئوليت آنان است. در حالي كه اين تصور صحيحي نيست و مدرس، معلم، يا مسئولين آموزش بايد راه و روش آموختن و يادگيري مواد ارائه شده را نيز به شاگردان بياموزند (فردانش 1372، ص165).
در فعاليتهاي آموزشي علاوه بر برنامهريزي و سازماندهي منطقي محتواي آموزشي، بايد توجه فراگيران را به اطلاعات جلب كرد و به آنها ياد داد كه اطلاعات را در حافظة بلند مدتشان رمزگرداني كنند و زماني كه اين اطلاعات را نياز داشته باشند به درستي آنها را بازيابي كنند. البته جلب توجه فراگيران، به رمزگرداني اطلاعات و فرايند بازيابي آنها هميشه كار آساني نيست. واقعيت اسفبار اين است كه اغلب كودكان و بزرگسالان يادگيرندگان ناكارآمدي هستند (بايلر و اسنومن، 1993)
واقعيت اين است هنگامي كه ماهيت تكليف يادگيري تغيير پيدا ميكند فقط اندكي از فراگيران به اين فكر ميافتند كه متناسب با اين تغيير، روشهاي رمزگرداني خويش را تغيير دهند (همان منبع).
يكي از بحثهاي مهم مربوط به اين است كه آيا انجام يا اجراي راهبرد به خواست و نيت خود آگاه نياز دارد يا نه؟ قائل نبودن به خواست و نيت خودآگاه به عنوان يكي از ويژگيهاي رفتار راهبردي منجر به رفتارهاي زيادي خواهد شد كه از زمانهاي گذشته به عنوان راهبردي محسوب ميشدند و حالا به عنوان غير راهبردي طبقهبندي ميشوند. مثل پردازش خودكار و سطح بالاي متن به وسيله خوانندگان خبره، اما راهبردها تقريباً هميشه بالقوه خودآگاه ميباشند. مثلاً خوانندگان ماهر ميتوانند خواندن را متوقف كرده و در مورد راهبرد مطالعه خود فكر كنند.
همچنين راهبردها به طور بالقوه قابل كنترل ميباشد: بعنوان مثال مطالعه كنندگان خبره ميتوانند قسمتهايي از متن را كه قادر به درك آن نيستند را به اختيار خود دوباره مطالعه كنند. (پريسلي و همكاران، 1980)
در سه دهه گذشته بسياري از محققان شناختي تحقيقات گستردهاي در مورد راهبردهاي شناختي انجام دادهاند. قسمت عمدهاي از اين تحقيقات مربوط به يكي از فرايندهاي (تمرين، طبقهبندي و تصويرسازي ذهني) در حيطه محدودة يادگيري (مثلاً يادگيري فهرستي و يادآوري متن) بود. تحقيقات اخير توجهي به فراشناخت و دانش طرحوارهاي نداشت. تا اواسط دهه 70 ميلادي مشخص شد كه انجام انواع مختلف فرايندهاي شناختي نميتواند براي ارائه يك راهبرد خوب كافي باشد و اينكه متغيرهاي راهبردي، فراشناختي و دانش به طرقي پيچيده با هم در ارتباط هستند (براونو همكاران 1983؛ پريسلي و همكاران 1985، به نقل از پريسلي و همكاران 1987).
راهبردهاي شناختي براي كمك به فرد در دستيابي به هدفي خاص (براي مثال درك يك متن) مورد استفاده قرار ميگيرند. تجارب فراشناختي معمولاً قبل و بعد از فعاليت شناختي ميآيند. آنها اغلب هنگامي كه فعاليتهاي شناختي موفق نيستند اتفاق ميافتند مانند اين شناخت كه فرد آنچه را كه خوانده متوجه نشده است. اين بنبست فرايندهاي فراشناختي را فعال مينمايد و يادگيرنده تلاش ميكند تا اين موقعيت را تصحيح كند (رابتس و اردوس، 1993، به نقل از لوينگستون، 1997).
طبق نظر بروكوسكي (1990) پژوهشهاي روانشناختي جديد سه يافته مهم را به ويژه در ارتباط با يادگيري دانشآموزان آشكار كردند. اولين يافته اين است كه دانشآموزان بايد راهبردي شوند و براي برقراري ارتباط بين دانش جديد و دانش قبلي به راهبردها بپردازند. يافته دوم اين است كه دانشآموزان بايد بردانش فراشناختي تسلط پيدا كنند و آن را براي كنترل تفكرشان مورد استفاده قرار دهند و يافته سوم اين است كه دانشآموزان باوركنند كه آنها مسئول يادگيري خود هستند (به نقل از سيفرت، هيلر، 1992).
پیشینه و مبانی نظری راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری_1556001553_13802_3418_1059.zip0.14 MB |