فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق پیشینه و مبانی نظری ماهیت اخلاق و اخلاق دارای 80 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
ماهيت اخلاق :
اخلاق موضوعي است كه با همة دقت و كوششي كه در مطالعة آن به كار رفته است دربارة آن اختلاف عقيده بسيار بوده و هنوز هم بسيار است. البته پارهاي مسايل هست كه دربارة آنها اختلاف چنداني در ميان نيست. چنانكه تقريباً همه كس قبول دارد كه عليالقاعده بايد در ارتكاب بعضي انواع افعال پرهيز كرد و در بعضي شرايط كه مدام پيش ميآيد علي القاعده مرجح است كه به شيوههاي مقرر عمل كرد نه به شيوههاي ديگر. به علاوه اتفاق نظر وجود دارد بر سر اين معني كهاي كاش بسياري از اموري كه در جهان روي ميدهد روي نميداد؛ و اي كاش پارهاي ديگر از امور بيش از آنچه روي ميدهد، روي ميداد. ولي بر سر بسياري از مسايل، حتي از اين نوع، اختلاف عقيده بسيار است. (جورج ادواردمور، 1366).
اخلاق به معناي تميز، سنجش يا گزينش طرز رفتار و برخورد به امور بر مبناي حقانيت يا نادرستي احتمالي آنها است. به گاه داوري و كنش، نگرش و تأملي اخلاقي است كه به يافتن راه حل و طرز برخوردي بر حق به مسايل و مشكلات توجه نشان ميدهد. تعيين حقانيت يا نادرستي امور نيز به نوبت خود بر اساس مطابقت يك داوري يا تصميم با اصل يا اصول معين از پيش داده شدهاي انجام ميشود. بديهي است كه در مورد حقانيت يا نادرستي امور بايد معياري كلي وجود داشته باشد، چه بدون آن سنجش و انتخاب خودسرانه انجام خواهد گرفت و ديگر از اعتباري برخوردار نخواهد بود، بدين معنا، كه هر كس خواهد توانست تصميم و كنش خود را بر پاية اصلي خود – گزيده بر حق قلمداد كند.
معيارهايي كه در اين مورد وجود دارند شكل حكمي را دارند كه فرد، چه به طور احساسي
و چه به طور عقلاني خود را مقيد به وفاداري بدانها ميداند. احكام اخلاقي سنخي از هنجارهايي هستند كه تنظيم رابطة فرد با ديگري را در دستور كار خود دارند. هنجار، انتظار و دستوري است كه خواهنده و بيان كنندة معيني ندارد اما توجه بدان براي همه مطرح است.
هنجارها را به طور كلي ميتوان به دو دستة اجتماعي و اخلاقي تقسيم نمود. هنجارهاي اجتماعي هنجارهايي هستند كه ريشه در ساختار جامعه يا ارزشها و باورهاي اجتماعي دارند و تمامي گسترة زندگي افراد را در بر ميگيرند. آنها هنجارهايي هستند كه فرد در روند رشد و پرورش اجتماعي از وجود و اهميت آنها مطلع ميشود و با دروني ساختن آنها بدانها اعتقاد پيدا ميكند.
اما هنجارها يا احكام اخلاقي از ذهنيت، تعقل يا احساسات خود فرد نشأت ميگيرند و در اساس شكل مناسب رابطه با ديگري را به فرد خاطر نشان ميسازند. فرد خود چه در جريان ارتباط متقابل با ديگران و چه در تأمل و بازانديشي خود – مدار بدانها ميرسد.
در هر موقعيت معين بسياري از احكام اخلاقي بسان هنجارهاي اجتماعي براي افراد طرح ميشوند، اما تفاوت اين احكام با ديگر هنجارها اين است كه آنها نه تنها در عمق خود از تأمل و بازانديشي فردي ريشه ميگيرند بلكه در نهايت نيز تا آنجا كه از مشروعيت اخلاقي برخوردار هستند براي يكايك افراد از اهميت برخوردار هستند.
درك وظيفة اخلاقي، امري است كه به وجدان انسان، به درك انسان از خود و جايگاهش در زندگي بر ميگردد. اخلاق از آن جا كه دربرگيرندة هنجارهايي است كه از وجود دروني فرد به صورت يك عنصر انساني نشأت ميگيرند تنوعپذير نيست. حكم اخلاقي در مورد يك امر، حكمي
است كه در يك وضعيت مشخص به ذهن هر انساني كه در آن وضعيت قرار گيرد، خطور ميكند.
اينكه انسان داراي چه پس زمينة اجتماعي و فرهنگي يا چه موقعيت اجتماعي و سياسياي است در اين رابطه نقشي بازي نميكنند. مهم اين است كه داوري خود او به اتكاي ارزشهاي مورد باورش چيست. اگر فرد بخواهد ارزشهاي فرهنگي و اجتماعي مورد باور عمومي را مبناي كنش و برخورد خويش قرار دهد ديگر كنش و برخورد او بنياني اخلاقي نخواهد داشت. به همين دليل، هر گاه ترس از مجازات يا انتظار پاداش علت دست زدن به اقدامي باشد ، آن اقدام را ديگر نميتوان اخلاقي دانست. زيرا در اين صورت انگيزة دست زدن به آن نه قضاوت و ميلي دروني كه عاملي بيروني و از پيش تعيين شده است و ميتواند با تعويض نظام حقوقي يا نظام پاداش و مجازات دستخوش تحول شود. يعني بسته به اينكه فرد در كجا زندگي ميكند يك كنش ميتواند غير اخلاقي يا اخلاقي باشد.
به طور خلاصه، اخلاق عبارت از احكامي است كه فرد خود را بسان يك انسان، جدا از آنكه چه احكام اجتماعي يا قانونياي در آن مورد وجود دارند، موظف به پايبندي بدانها ميداند. اين هنجارها هنجارهايي هستند كه فرد خود را به صورت شخصي مسئول در قبال آنها، مسئول متحقق ساختن آنها، به حساب ميآورد و معمولاً حاضر است كه اگر لازم باشد در اين راه نظم سياسي و اجتماعي موجود يا باورهاي مسلط عصر را به چالش خواند.
احكام اخلاقي فرد را از خود و مسايل و دلمشغوليهاي شخصي خود دور ساخته مسئوليتهاي او را در قابل ديگري بدو خاطرنشان ميسازند. از اين نظر اين احكام جوهر و ماهيتي استعلايي دارند. آنها ذهن و ديد را بدانچه كه در فراسوي زندگي و موقعيتهاي داده شده قرار گرفته
ميگشايند. (محموديان ، 1380)
مفهوم رشد اخلاقي در نوجواني و جواني
ويژگيهاي اخلاقي، ارزشي نوجوانان و جوانان، ريشه در گذشتة رشدي آنان دارد. شكلگيري اين ويژگيها فرايندي طولاني است كه، بر روي ريشههاي ژنتيك و طبيعي و فطري آن، در طول سالهاي كودكي تا جواني به تدريج شكل ميگيرد و بعداً در سنين بزرگسالي نيز ادامه مييابد و دستخوش تغيير و تحول ميشود. اين فرايند، كه به زعم گروهي از روان شناسان، يكي از جنبههاي اجتماعي شدن است، از دومين سال زندگي كودك آغاز ميشود و در سالهاي كودكستاني و دبستاني نيز ادامه مييابد . در اين جريان، افتهاي نگرش كودك دايماً گسترش مييابد. همين يادگيريهاي اوليه است كه يكي از پايههاي اصلي رشد اخلاقي، ارزشي را در فرد شكل ميدهد.
پیشینه و مبانی نظری ماهیت اخلاق و اخلاق_1555661271_15057_3418_1735.zip0.05 MB |