فصل دوم پایان نامه،پیشینه،ادبیات پژوهش ،کارشناسی ارشد روانشناسی،مفهوم ،مبانی نظری،مبانی نظری وپیشینه تحقیق پیشینه و مبانی نظری اجتماعی شدن و مهارت های زندگی دارای 63 صفحه وبا فرمت ورد وقابل ویرایش می باشد
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: ورد و قابل ویرایش با فرمت .docx
بخش هایی از محتوای فایل پیشینه ومبانی نظری::
مقدمه :
استقلال یکی از نخستین نشانههای رشد اجتماعی است. استقلال یعنی؛ توانایی انجام کارها بدون کمک گرفتن از دیگران. استقلال یعنی اینکه ما توانایی آن را داشته باشیم که گاهگاهی هم تنها باشیم و از این تنهایی لذت ببریم. یک شخص رشد یافته دائماً منتظر کمک دیگران نیست و از پدر و مادر و اطرافیان خود انتظار ندارد که نقش مستخدم یا مباشر او را بازی کنند و در همه حال مراقب او باشند. درآمد شخصی، احساس استقلال بیشتری به انسان میدهد.
یکی از مهمترین ویژگیهای یک انسان رشدیافته از نظر اجتماعی، استقلال در تصمیمگیریها است.
انسان در طول زندگی، پیوسته ناچار از انتخاب و تصمیمگیری است. این انتخاب ما و تصمیمگیریها، گاه مربوط به کارهای کوچک و جزیی است؛ مثل: انتخاب یک لباس و گاه مربوط به مسایل مهم زندگی مثل: ازدواج یا نپذیرفتن یک شغل است. اگر انسان واقعاً به بلوغ اجتماعی رسیده باشد باید بتواند در همة موارد شخصاً تصمیم بگیرد ـ البته اهمیت مشورت کردن با برزگترها، افراد مجرب و صدیق و دوستن خوب را نباید نادیده گرفت چون ممکن است آنها نکاتی را دریابند و تذکر دهند که انسان به آنها توجه نداشته است ـ اما باید ببینیم که حد استقلال چقدر میباشد. زیادهروی در استقلال به نوعی عقبماندگی میانجامد.
ما نمیتوانیم منزوی، تنها و کاملاً جدا از دیگران به زندگی خود ادامه دهیم. ما در جامعههایی به سر میبریم که هر لحظه از زندگیمان عملاً با دیگران و در ارتباط با آن ها میگذرد. یک انسان رشد یافته، ضمن استفاده از همفکری و همکاری دیگران، به استقلال خویش هم اهمیت میدهد و آن را حفظ میکند.
2-2- تاریخچه اجتماعی شدن
سابقه تاریخی اصطلاح جامعهپذیری به سال 1828 میرسد، ولی در ایالات متحده آمریکا نخستینبار این واژه در حدود سال 1895 توسط جورج زیمل گئورک به کار گرفته شد (چیکولت، 1378، 355 ).
بعدها آنتونی گیدنز و برجیس به آن بال و پر بیشتری دادند و با انتشار دو مقاله در فوریه 1938 در مجله آمریکایی جامعهشناسی این اصطلاح در جامعهشناسی رواج چشمگیری یافت (هرمز ، 1376، 9) و اینها در حالی است که جامعهشناسی در جهان در سال 1837 توسط آگوست کنت، فیلسوف فرانسوی ابداع شد.
در ایران نیز توسط غلامحسین صدیقی در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی بنیان نهاده شد. صدیقی که مدرک دکترای خود را در فلسفه و علوم اجتماعی از دانشگاه پاریس اخذ کرده بود، پس از بازگشت به ایران در دانشسرای عالی دانشگاه تهران به تدریس جامعهشناسی و تاریخ فلسفه پرداخت. تلاشهای اصلی صدیقی « اشاعه و کاربردی نمودن شناخت علمی پدیدههای اجتماعی و بستر سازی و برپایی ساختارهای سازمانی مناسب
برای توسعه علوم اجتماعی » بود (انجمن جامعهشناسی ایران،۱۳۸۱،۱۶۱-۱۶۳).
2-3- فرایند اجتماعی شدن
2-3-1- پذیرش مسئولیت
در ادبیات و فرهنگ عامه بیشتر ملتها، شخصیتهایی هستند که مظهر فرار را از مسئولیتاند و همیشه صدها بهانه و دلیل برای انجام ندادن کارها و نپذیرفتن مسئولیت در آستین دارند؛ اما یک انسان رشد یافتة حتی اگر به آسانی بتواند از انجام کارها سرباز زند باز هم چنین کاری را نخواهد کرد و از پذیرفتن مسئولیت استقبال خواهد کرد. وقتی انسان نخستین گام را برای پذیرفتن کار دشوارتر برمیدارد یعنی از موقعیت کنونی خود یک قدم جلوتر میرود؛ بنابراین در موقعیت تازه، امکان پیشرفت را فراهم میکند. البته یک نکته مهم دیگری وجود دارد و آن داشتن پشتکار، توانایی کوشش مداوم و امیدواری است.
2-3-2- آینده نگری
ویژگی دیگر یک انسان رشد یافته، آیندهنگری است. او درک میکند که تصمیمات امروزش ممکن است بر زندگی فردا و سالهای آیندهاش تأثیر بگذارد؛ بنابراین هر چه را به دست میآورد، خرج نمیکند. تردیدی نیست که پیری، بیماری و حوادث غیر مترقبه در انتظار همه ماست. اگر برای چنین روزهایی به قدر کافی نیندیشیم و از پیش تدبیر نکنیم، نیازمند دیگران خواهیم شد. یعنی مسئولیت زندگی ما به دوش دیگران خواهد افتاد که به احتمال زیاد، سنگینی آن موجب مسائلی خواهد شد که نهایتاً به حرمتما لطمه خواهد زد. مراقبت همیشگی و جدی از تندرستی خویش و کنارگذاردن اندکی از درآمد خود برای روزهای گرفتاری، میتواند ما را از نیازمند شدن به دیگران و سربار شدن نجات دهد. البته تنظیم امور بدینترتیب، مستلزم داشتن ذهنی توانا در پیشبینی و برنامه ریزی است.
2-3-3- میانه روی
نشانه دیگر یک انسان رشد یافته از نظر اجتماعی این است که لذتها و حتی کار خود را متعادل نگه میدارد و اگر هم برای اوممکن باشد که بیشتر ساعات خود را صرف تفریح و لذت بردن بکند هرگز چنین کاری نمیکند و ساعات معینی را برای این کار در نظر میگیرد؛ به طوری که به وظایف اصلی خود لطمهای نزند و به تجدید قوا و تمدّد اعصاب او کمک کند. مشخصه اصلی بلوغ اجتماعی میانه روی است.
2-3-4- امیدواری و خوشبینی
برای بریدن از دنیای بدون مسئولیت و سبکبال کودکی و ورود به مرحله بزرگسالی که روز به روز هم نیاز به پذرش مسئولیتهای بیشتر دارد واقعاً باید روحیهای قوی داشت.
کسانی که شخصیتهای مستحکم و استوار دارند و به رشد واقعی رسیدهاند؛ در موقعیتهای دشوار و حساس خود را نمیبازند؛ به کوشش خود ادامه میدهند و در صورت تکرار شکست، دوباره فعالیت خود را از سر میگیرند. انسانی که از نظر اجتماعی و عاطفی به بلوغ رسیده باشد در مسایل اساسی زندگی موضعگیری میکند و در حرکت به سوی نیکروزی بشر، سهمی مثبت به عهده میگیرد.
یکی از پایه های رشد واقعی اعتماد به نفس است. منتها نباید تصور کرد که اعتماد به نفس صرفاً یک کیفیت روانی است که تنها با تلقین و تمرین میتوان آن را به دست آورد. تا انسان در کشاکش زندگی، لیاقت خود را ثابت نکند و موفقیتهایی به دست نیاورد، نمیتواند اعتماد به نفس پیدا کند. اعتماد به نفس یعنی؛ احساس تسلط در زمینه مورد نظر و برای رشد در زندگی، بسیار لازم است.
2-3-5- کمبودها و نارساییها
تردیدی نیست که هر انسانی در زندگی، کمبودها و نارساییهایی دارد. هیچکس نیست که از همه نظر در نهایت کمال باشد و هیچ نقصی از هیچ نظر نداشته باشد.
حفظ روحیه و نگهداشتن امید نخستین گامی است که باید برداشته شود. یک زندگی تلخ و افسرده با ساعاتی کسلکننده و کشدار، به یک زندگی پر از هیجان و امیدواری تبدیل خواهد شد. اگر انسان امید داشته باشد و در رفع کمبودها تلاش کند و تسلیم نارساییها نشود.
کمبودهای عاطفی، شاید خاموشترین و پنهانترین دردی است که انسانها از آن رنج میبرند؛ کسی که این کمبودها را دارد، پیش از دیگران به محبت و توجه دیگران نیاز دارد. راه حلی که برای اینگونه انسانها وجود دارد، صحبت کردن است به صورت واقعی و بدون چشمداشت پاسخ. اگر چنین باشد پاسخ و تلافی خود درپی خواهد آمد. اگر انسان عادت کند که بیشتر از کمک کردن و صحبت کردن به دیگران لذت ببرد تا از محبت دیدن و مهربانی گرفتن، در آن صورت، زندگی بسیار راحتتر، زیباتر و دلپذیرتر خواهد بود.
پیشینه و مبانی نظری اجتماعی شدن و مهارت های زندگی_1530296730_13073_3418_1009.zip0.00 MB |